مثنوی بی پایانی
01 آبان 1393 توسط طلبه خاکی
یک بار با تومیروم یک جای دیگر
یک جای دیگر جای تو …یک جای بهتر
اقا قبول است اینکه تو با من غریبی
تو مثل عطر تازه ی .امن یجیبی.
اقا بیا تا چشم هایم گر بگیرد
تا چک چک باران چشمانم نمیرد
نه نه !نگو این حرف ها معنا ندارد
اینجا بقدر چشم هایت جا ندارد
یک بار هم قلب مرا اینه تر کن
شب را برای چشم های من سحر کن
اقا بیا تا ارزوهایم نمیرد
اینجا بمان تا قلب سردم پر بگیرد
اینجا بمان و افتابی پر ثمر باش
اقا بیا و با دل من خوب تر باش
پا میگذارم جای پایت بار دیگر
یک بار دیگ مینویسم شعر بهتر
از تو تمام علت ایینه بودن
از توتمام لحظه ی بی غم سرودن
از تو که باید معنی هر شعر باشی
بر زخمهای شعر من مرهم بپاشی
اقا تمام شعر من نظر نگاهت
و این دعاهای زمینی خاک راهت
بگذار.من.در شعرهایم جان بگیرد
تا مثنوی بانامتان پایان بگیرد
شاعر:طلبه خاکی